سفرنامه ارومیه و تجربیات خواندنی من در سفر به این شهر

سفرنامه-ارومیه-و-تجربیات-خواندنی-من-در-سفر-به-این-شهر

ارومیه شهر بی‌نظیر دریاچه‌ای ایران، یکی از مقاصد تفریحی و دیدنی گردشگران ایرانی و خارجی به‌ حساب می‌آید. این شهر تاریخی پر از جاذبه‌های شگفت‌انگیز دیدنی است که برای بسیاری از بازدیدکنندگانش چون رویا می‌ماند. دریاچه ارومیه، دریاچه شوری است که زیبایی و عظمتش زبانزد عام و خاص می‌باشد و هرچقدر هم از آن دیدن کنید، باز هم از لذتش سیری پیدا نخواهید کرد. بسیاری از گردشگران و توریستانی که به این شهر سفر می‌کنند بعد از برگشت از آن، از تجارب لذت بخش خود می‌گویند و بقیه افراد را برای دیدن این شهر تاریخی کهن مشتاق‌تر می‌کنند. برای درک بیشتر زیبایی‌های شهر ارومیه، در این مقاله از وبسایت لیدوماتریپ تجربیات سفر خود به این شهر دیدنی را در قالب سفرنامه ارومیه در اختیار شما عزیزان و علاقه‌مندان قرار می‌دهم. باشد تا شوق سفر را در وجود شما شکوفا کند.

سفر-به-ارومیه

این شهر از نظر آب و هوایی یکی از بهترین مناطق ایران محسوب می‌شود که بهار آن فوق‌العاده زیبا و دل‌انگیز و تابستانش خنک و مطبوع است. پاییز ارومیه و طبیعت پاییزی و هزار رنگ آن نیز در نوع خود زیبایی خاصی داشته و زمستان سرد آن تجربه‌ای به یاد ماندنی از سفر در برف و کولاک را برای شما رقم خواهد زد. ما فصل تابستان را برای سفر به این شهر زیبا و نوشتن سفرنامه ارومیه انتخاب کردیم تا از آب و هوای گرم دیگر مناطق ایران، به آب و هوای خنک و عالی شهر ارومیه پناه ببریم. ارومیه شمالغربی‌ترین مرکز استان ایران می‌باشد که به عنوان شهر آب و دارالنشاط در ایران شناخته شده است. در سفر به این شهر، به علت حضور مردمانی خون‌گرم، یکی از به یاد ماندنی‌ترین سفرها را تجربه خواهید کرد. پس در ادامه مرا همراهی کنید تا به سفرنامه ارومیه بپردازیم.

سفر-به-ارومیه-با-ماشین-شخصی

برای منی که سفر یکی از لذت بخش‌ترین کارهای دنیا می‌باشد، سفر به شهر ارومیه و تماشای فضای جدیدی که قبلاً در آن نبوده و حضور در آن را تجربه نکرده بودم و نوشتن سفرنامه ارومیه، آرامش روحی خاصی دارد. ما سفر خودمان را با ماشین آغاز کردیم و شب هنگام به این شهر بی‌نظیر رسیدیم. برای اقامت خود از اجاره ویلا و سوئیت در ارومیه کمک گرفتیم و در یک هتل عالی به اسم هتل آنا که در منطقه خوش آب و هوایی قرار داشت مستقر شدیم. شب تا صبح بی‌قرار دیدن دریاچه شگفت انگیز این شهر بودم که قبلاً فقط با عکس‌هایش در فضای مجازی روحم را آرامش می‌دادم و از نزدیک تا به حال آن را ندیده بودم. طبق گفته‌ها قبلاً پرآب‌تر از وضع موجود بود، ولی در نظر من باز هم چیزی از زیبایی‌‌هایش نمی‌کاست.

دریاچه-ارومیه

صبح زود از خواب بیدار شدیم و چنان مشتاق دیدن بزرگ‌ترین دریاچه‌ی آب شور دنیا بودیم که حتی وقت صبحانه خوردن هم به خود ندادیم. با ماشین شروع به حرکت به سمت دریاچه شور ارومیه کردیم و رفته رفته این دریاچه رخ می‌نمایاند. من همه این‌ لحظات را به‌ دقت در ذهنم ثبت می‌کردم که بتوانم یک سفرنامه ارومیه عالی از خود به جای بگذارم. قسمتی از زمین که قبلاً در آن آب دریاچه جریان داشت و حال خشک شده بود به سفیدی می‌زد که علت آن وجود نمک‌های دریاچه بود. این نمک‌ها بعد از خشک شدن آب دریاچه نمایان شده‌اند.

حال به جاهای پرآب این دریاچه زیبا رسیده بودیم که رنگ آن چیزی شبیه به صورتی دیده می‌شد. بعد از پرداخت عوارضی، از روی پل بی‌نظیر آن که خیلی هم بزرگ بود رد شدیم. بعد از گذر از روی پل، در جایی که قایق‌های سواری به چشم می‌آمد ماشین را پارک کرده و همگی پیاده شدیم. از روی صخره‌ها پایین رفته و به آب دریاچه رسیدیم که آب آن صورتی رنگ بوده و خورشید سوزان باعث گرم شدن آن شده بود. بیشتر مردم در حال آب‌تنی در آب دریاچه بودند و بعضی دیگر سوار قایق شده و اوقات خوشی را سپری می‌کردند. صدای بگوبخند و شادی بزرگسالان و به ویژه کودکان به راحتی به گوش می‌رسید و وجود انسان را به وجد می‌آورد و این حس و حال، مرا به نوشتن سفرنامه ارومیه راغب‌تر می‌کرد. زیبایی بیش از حد این صحنه اصلاً قابل وصف نبود و تا چشم کار می‌کرد آب بود و آب. آبی که زلالی و شفافی آن مانند آینه به چشم می‌آمد.

دریاچه-ارومیه

تصمیم گرفتیم سوار قایق اجاره‌ای شویم و به سمت میانه‌های آب به راه بیفتیم. آب به سرعت به اطراف پاشیده می‌شد و من دستم را در درون آب زلال و گرم فرو برده بودم. حس شگفت انگیزی در وجودم به جریان افتاد که در هیچ جای دیگری نمی‌توانستم به آن دست بیابم. مقداری در وسط این دریاچه بی‌نظیر توقف کردیم و از آرامش و صدای آب لذت بردیم؛ سپس به سمت ساحل حرکت کرده و از قایق پیاده شدیم. به پیشنهاد دوستان نتوانستیم از آب‌تنی در این دریاچه بگذریم و چون عمق آب در آن منطقه زیاد نبود، همراه همدیگر به دل آب فرو رفتیم. آب شوری که فقط باید مواظب می‌بودیم وارد چشمانمان نشود؛ چون باعث سوزش چشم می‌شد. طبق تحقیقاتی که انجام داده بودیم، آب این دریاچه به خاطر شوری حالت درمانی داشت و بیشتر افرادی هم که در آنجا کنار ما شنا می‌کردند برای بهره‌مندی از خواص درمانی آب دریاچه، به آب زده بودند. در زیر آفتاب گرم تابستان که در شهر ارومیه هم گرمای مطلوبی ایجاد کرده بود، در داخل آب از آرامش کافی بهره بردیم و من با خود عهد بستم که بعد از برگشت و نوشتن سفرنامه ارومیه، از حس و حال خوب خود بنویسم تا همواره در ذهنم باقی بماند. آب آنقدر زلال و خنک بود که هیچ‌کدام میلی به بیرون آمدن از آن نداشتیم و تا بعدازظهر در داخل آب ماندیم. تنها زمانی حاضر به ترک آب شدیم که تشنگی و گرسنگی به همگی ما فشار آورد. سپس از حمام‌های مخصوص برای تمیزکردن نمک‌هایی که به لباس و موهایمان چسبیده بود استفاده کردیم.

سفره‌خانه-کشکول

مقداری هم نمک طبیعی از دریاچه که سرشار از خواص درمانی است به عنوان یادگاری آوردم و آن را در خاطرات سفرنامه ارومیه خود ثبت کردم. همگی با دلی اندوهگین که شاید دیگر نتوانیم این دریاچه بی‌نظیر را ببینیم سوار ماشین شدیم و به قصد صرف یک غذای لذیذ دریاچه را ترک کردیم. به سمت شهر ارومیه به راه افتادیم و به یک سفره‌خانه عالی، به نام سفره‌خانه کشکول رسیدیم . معماری بی‌نظیر این رستوران حالت قدیمی و زیبایی داشت و حس و حال دوران قدیم را در وجودمان زنده می‌کرد. یک آش دوغ خوشمزه که غذای محلی ارومیه می‌باشد نوش جان کردیم که طعم بی‌نظیر آن تا مدت‌ها از ذهنمان پاک نمی‌شد. بعد از صرف نهار تصمیم گرفتیم که به بازار بزرگ ارومیه یک سری بزنیم و مقداری سوغاتی و صنایع دستی ارومیه تهیه کنیم. مگر می‌شود به مسافرت رفت و از بازار آن شهر دیدن نکرد و در سفرنامه ارومیه از آن چیزی ننوشت؟

بازار-ارومیه

بازار ارومیه یک مقصد خاطره‌انگیز و به جا مانده از دوران صفویه و قاجاریه است که همه ساله مسافران و گردشگران زیادی را در خود جای می‌دهد. رنگ و بوی اصالت و تاریخ کهن ایران از این بازار بی‌نظیر مشام را پر می‌کرد و وقتی به این بازار تاریخی و بزرگ رسیدیم، معماری قدیمی و زیبای آن اولین چیزی بود که توجه ما را جلب کرد. لذت قدم زدن روی سنگ‌فرش‌های قدیمی بازار و تماشای زیبایی‌ها و نقش‌ونگار آن خاطره فراموش نشدنی را برایمان به ارمغان آورد. در داخل بازار تیمچه‌ها و راسته‌هایی با کاربردهای متفاوت را دیدیم که هرکدام دنیایی از زیبایی و هنر ایرانی را برای ثبت در سفرنامه ارومیه پیش چشمانمان به نمایش درمی‌آورد.

یکی از شلوغ‌ترین راسته‌های این بازار، راسته مسگران بود و تا جایی که چشم کار می‌کرد ظرف‌های خوش رنگ مسی، در طرح و اندازه‌های مختلف که توسط افراد ماهر ساخته شده بود دیده می‌شد. یکی دیگر از این راسته‌ها، راسته لبنیات فروشی بود که طیف وسیعی از محصولات لبنی که بیشتر آن‌ها هم به روش سنتی تهیه شده بودند، در آن به فروش می‌رسید. ما چند نوع لبنیات مختلف هم از این بازار تهیه کردیم تا طعم بی‌نظیر و سنتی آن‌ها را با تمام وجود حس کنیم. یکی دیگر از این راسته‌ها که قبل از ورود به آن با عطر و بویی دوست داشتنی مواجه شدیم، راسته عطاران بود. حجم خیلی زیادی از انواع ادویه‌های خوراکی، درمانی، آرایشی و بهداشتی در آن وجود داشت که زیبایی عجیبی با رنگ‌های مختلف به این بازار داده بودند. راسته زرگرها پر از طلاهای خاص و چشمگیری بود که بیشتر آن‌ها در اندازه‌های بزرگ و برای افراد خاص پسند تهیه شده بودند و زرق‌وبرق این جواهرات جلوه‌ای دیدنی به این بازار بخشیده بود. به علت زیبایی هرچه تمام‌تر فرش‌های دستباف، حاضر به ترک راسته فرش فروشان نبودیم. در این راسته هنر و خلاقیت مردم شهر ارومیه به نمایش گذاشته شده بود که حس و حال بی‌نظیری در وجود بازدید کنندگان به وجود می‌آورد.

تنوع محصول خیلی زیادی در بازار ارومیه وجود داشت که پاسخگوی نیاز هر سلیقه‌ای از خوانندگان سفرنامه ارومیه خواهد بود. راسته بلور فروشی، راسته کفش فروشی، راسته چاقو فروشی و راسته پارچه فروشی از دیگر راسته‌های دیدنی و جذاب این بازار به شمار می‌آمد که هرکدام به نوعی ما را به سمت خود می‌کشید. سقف‌های بلند گنبدی که پشت یکدیگر قرار گرفته و ورودی بازار که با یک طاق بزرگ و چندین طاق کوچک مزین شده بود و دیوارهای آجری زیبا و سنگ فرش روی زمین که هوش از سر هر بیننده‌ای می‌پراند. ما از این بازار زیبا یکی از صنایع دستی ارومیه که ظریف کاری نام دارد تهیه کردیم. یک تکه چوبی که با ظریف کاری به شکل تابلو درآمده بود و زیبایی خیره کننده‌ای داشت، به عنوان سوغاتی و یادگاری خریداری کردیم. گردش در این بازار یک تجربه به یادماندنی برایمان به ارمغان آورد و خریدهای خوبی هم به عنوان یادگاری از سفرنامه ارومیه انجام دادیم.

رستوران-گازماخ

بعد از بازارگردی به سمت یکی از رستوران‌های شهر ارومیه به نام رستوران گازماخ یا ته‌دیگ به راه افتادیم. در این رستوران که فضای خوبی برای پذیرایی داشت و همراه با همه‌ی غذاها یک ته‌دیگ بزرگ هم آورده می‌شد، به صرف شام پرداختیم و یک خاطره خوشمزه از سفرنامه ارومیه در خاطراتمان ثبت کردیم. بعد از صرف شامی لذیذ دوباره به هتل برگشته و شب را در آن سپری کردیم.

تفرجگاه-بند

صبح روز بعد با صرف صبحانه در هتل آغاز شد و در همان ابتدا تصمیم گرفتیم دومین روز خود در سفرنامه ارومیه را در طبیعت بگذرانیم و از سرسبزی و زیبایی آن بهره ببریم. سوار ماشین شدیم و به سمت تفرجگاه بند که روستایی در نزدیکی شهر ارومیه است به راه افتادیم. این روستا بیش از سه هزار سال قدمت داشته و از آب و هوای خوبی هم برخوردار بود. وقتی به این روستا یا همان تفرجگاه رسیدیم، از سرسبزی و طراوت آن به وجد آمدیم. همه جا پر از درختان بلند و سبز رنگ و همین طور رستوران‌ها و کافه‌هایی در دل طبیعت بود. هوایی پاک و عالی به ریه‌ها وارد می‌شد که روح را شاداب‌تر می‌کرد. ترشک‌های خانگی و آش دوغ محلی که در این تفرجگاه فروخته می‌شد و طبیعت زیبا و دلفریب تابستانی، به نوعی همه را به خود جذب کرده بود.

روستای-راژان

ما تصمیم گرفتیم که از آنجا برای گردش بیشتر در طبیعت سرسبز ارومیه به روستای راژان که دره‌ای زیبا در آن قرار داشت برویم و برای صرف نهار دوباره به تفرجگاه بند برگردیم. روستای راژان دره‌ای زیبا و طبیعی در دل خود مخفی کرده که در آن مکان‌های تاریخی و باستانی مختلفی همچون قلعه کلات، سنگ آسیاب و کلیسای دریژ یافت می‌شود. در گذشته از این نقطه به عنوان شکارگاهی به اسم خانه شیخ استفاده می‌کردند و این روستا در فصل تابستان مقصد اصلی دامداران نیز به حساب می‌آمد. پس از بازدید از این روستای زیبا دوباره به تفرجگاه بند برگشتیم و نهار را در یکی از رستوران‌های این تفرجگاه که بسیار هم زیبا بود خوردیم.

دریاچه-مارمیشو

بعد از خوردن نهار به طرف دریاچه مارمیشو که در ۴۵ کیلومتری شمال غرب ارومیه، در مسیر آب‌های مرزی ایران و ترکیه قرار داشت، حرکت کردیم. جالب است بدانید که نام این دریاچه از رهبر مسیحیان آشوری مارمیشون بنیامین گرفته شده است. زلزله و سد کوه در مسیر آب‌های مرزی باعث شکل گیری این دریاچه شده و در داخل آن آبزیانی که مشهورترین آن قزل آلا است زندگی می‌کنند. به دلیل وجود زیستگاه ماهیان در این دریاچه، ماهیگیری در آن خیلی رونق دارد. این دریاچه از زیبایی بی‌نظیر و سرسبزی دیدنی بهره‌مند بود که به علت خنکی هوا در تابستان و آب‌های جاری‌ در آن مقصد خیلی از مسافران و گردشگران و حتی نویسندگان سفرنامه ارومیه به حساب می‌آید. اطراف این دریاچه از جنگلی با درختان تنومند پوشیده شده که زیبایی‌اش را چند برابر می‌کرد. برای رسیدن به دریاچه مارمیشو، از یک راه نیمه آسفالت که کناره‌های آن پر از درختان سربه‌فلک کشیده و رودخانه شفاف می‌باشد، عبور کردیم و در راه تعداد زیادی از افرادی را دیدیم که مشغول سلفی گرفتن و ثبت لحظات خوش سفر با دوربین‌های عکاسی بودند. بعد از بازدید از دریاچه مارمیشو که تا ساعت ۲۰ امکان حضور در آن وجود داشت، به سمت شهر ارومیه برگشتیم و اینگونه به دومین روز از سفرنامه ارومیه پایان دادیم.

نقل-گل-محمدی

صبح روز بعد که آخرین روز حضورمان در این شهر به یادماندنی بود، بعد از صرف صبحانه تصمیم گرفتیم روز خود را ابتدا با خرید سوغاتی‌های خوشمزه و مشهور ارومیه شروع کنیم. نقل محبوب‌ترین و پرطرفدارترین سوغاتی ارومیه به شمار می‌آید که از گذشته در میان ما ایرانی‌ها جایگاه خاصی داشته و مصرف آن هم کنار چای خیلی محبوب می‌باشد. ابتدا به یک فروشگاه بزرگ در ارومیه سر زدیم تا خوراکی‌های مورد نظر خود را خریداری کنیم. نقل انواع مختلفی دارد که هر کدام از آن‌ها طعم و خواص متفاوتی را شامل می‌شوند. بیدمشک یک گیاه بومی ارومیه است و نقل بیدمشک از بادام، بیدمشک، شکر و آب تهیه می‌شود و بسیار هم مشهور است. نقل زعفرانی هم یکی از مدل‌های دیگر نقل می‌باشد که از گردو و زعفران در آن استفاده می‌شود. نوع دیگر نقل ارومیه، نقل گل محمدی است که به خاطر عطر و بوی خاص، ظاهری زیبا و وسوسه کننده و طعم فوق العاده‌ در بین مسافران و گردشگران شهر ارومیه محبوبیت بسیاری دارد. از هر کدام از این نقل‌ها مقداری تهیه کردیم تا به عنوان سوغاتی برای نوشتن در سفرنامه ارومیه به شهر خود ببریم.

حلواهای-ارومیه

حلوا یکی دیگر از سوغاتی‌های ارومیه به حساب می‌آید که در چندین نوع مختلف تولید و در بازارهای ارومیه عرضه می‌شود. ابتدا حلوای هویج که از گردو، شیره انگور و هویج درست شده خریداری کرده و بعد از آن از حلوای گردو که بی‌شک یکی از لذیذترین خوراکی‌های ارومیه بود خریداری کردیم. این حلوا چون از گردو و شیره انگور طبیعی درست شده، طبع خیلی گرمی دارد و استفاده از آن در شب‌های سرد سال بسیار مرسوم می‌باشد. شهرت و محبوبیت این حلوا به قدری زیاد است که در نقاط دیگر ایران نیز به شیوه‌های مختلف طبخ و میل می‌شود.

عرقیات-گیاهی

شیرینی‌های سنتی ارومیه قدمتی بسیار طولانی داشته و از گذشته تاکنون در کل ایران شهرت فراوانی دارند. شیرینی لوزانک یا همان باستخ که از شیره انگور، نشاسته، گلاب و آب تهیه می‌شود و ظاهری شبیه به مسقطی دارد، از معروف‌ترین و لذیذترین شیرینی‌های سنتی ارومیه به شمار می‌آید. چون شهر ارومیه با داشتن کوه‌های بلند و دامنه‌های سرسبز و پوشیده از گل و گیاه بومی توانسته در میان شهرهای تولید کننده عرقیجات سنتی و گیاهی نام خود را بلند آوازه کند، مقداری از این عرقیجات که تولید خود مردم ارومیه است را هم خریداری کردیم. عطر و بوی عالی این عرقیجات به حدی ما را مدهوش خود کرد که نتوانستیم از خیر خریدن آن‌ها بگذریم. عرقیاتی مانند بیدمشک، گلاب، بابونه، بادرنجبویه و ترخون که از مشهورترین عرقیجات ارومیه بود و خواص درمانی زیادی هم داشت در میان خریدهایمان دیده می‌شد. بعد از خرید سوغاتی‌های مورد نظرمان تصمیم گرفتیم تا به گردش در داخل شهر برای نوشتن ادامه سفرنامه ارومیه بپردازیم.

شهرداری-ارومیه

در مسیری که با ماشین می‌رفتیم، ساختمان شهرداری ارومیه را دیدیم که در سال ۱۳۱۰ به دست ملا اوستا که یک معمار چیره دست بود، ساخته شده است. این ساختمان شامل دو طبقه است که در معماری آن اصل تقارن رعایت شده و به شکل عقابی که بال‌های خود را باز کرده، دیده می‌شد و حتماً باید از آن در سفرنامه ارومیه یاد می‌کردم. بعد از آن به خیابان اقبال ارومیه برای دیدن مسجد جامع که یکی از آثار تاریخی شهر به حساب می‌آید عازم شدیم. این مسجد یکی از ارکان اصلی بافت قدیمی شهر است و در قرن هفتم هجری ساخته شده و تزئینات، گچ بری‌ها، ستون بندی‌ها و طاق‌های مسجد شبیه معماری دوره سلجوقیان است. این مسجد زیبا در ۱۵ آذر سال ۱۳۱۴ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. یک نکته جالب در مورد این مسجد که در سفرنامه ارومیه می‌خوانید این است که این مسجد در طول دوره‌های مختلف تاریخ تکمیل شده و در دوره صفویه، ایلخانی، زندیه، قاجاریه، افشاریه و حتی پهلوی به آن چیزی اضافه شده یا مورد مرمت و بازسازی قرار گرفته است.

کلیسا-ننه-مریم

بعد از دیدن این بنای زیبا به قدیمی‌ترین کلیسا ایران و به روایتی بعد از کلیسای بیت لحم فلسطین، بزرگ‌ترین کلیسای جهان رفتیم. این کلیسا در سال ۳۲ میلادی ساخته شده و در گذشته محل دفن اموات بوده است. کلیسای ننه مریم با دیگر کلیساهایی که در قسمت‌های مختلف ایران دیده بودیم و می‌شناختیم، خیلی فرق می‌کرد. کلیسا ننه مریم با فرش‌های دستبافت مزین شده و سقف آن هم خیلی کوتاه بود و دالان‌های تو در تو و محرابی هم در گوشه‌ای از آن دیده می‌شد. یک عکس بزرگ هم از عیسی مسیح در آن وجود داشت که کشیش هنگام اجرای مراسمات در جلو آن می‌ایستاد. دیدن این کلیسا هم خالی از لطف نبود و خاطرات زیبایی را در سفرنامه ارومیه برایمان رقم زد.

-یخچال-دوقوز-پله

بعد از دیدن کلیسا ننه مریم تصمیم گرفتیم تا به بنای تاریخی دوقوز پله یا همان خانه آبگینه شهر ارومیه برای تکمیل سفرنامه ارومیه برویم. این بنای زیبا در خیابان عسگر خان ارومیه قرار دارد و یکی از بهترین جاذبه‌های گردشگری آذربایجان غربی و ارومیه به حساب می‌آید. دوقوز پله در ترکی به معنی نه پله است و از آن به عنوان یخچال در دوره قاجار برای نگهداری و تأمین یخ مورد نیاز مردم در تابستان استفاده می‌کردند. این بنا که حال به نمایشگاهی برای دیدن عموم تبدیل شده است، در گذشته مردم در برخی از مراسمات مانند چهارشنبه سوری، به دور حوضچه‌ای در نزدیکی این یخچال جمع می‌شدند.

پارک-اللرباغی

دیگر به آخر سفرمان نزدیک شده بودیم و همگی از فکر اینکه در این شهر زیبا نخواهیم بود، حرفی برای گفتن نداشتیم. تصمیم گرفتیم دقایقی در یکی از پارک‌های این شهر به استراحت بپردازیم و سپس بار سفر خود را ببندیم. به پارک اللرباغی یا همان پارک ساحلی که یکی از مراکز گردشگری طبیعی و تفریحی ارومیه است، رفتیم. این پارک یکی از طولانی‌ترین پارک‌های شهر است و یک آب جاری هم از کنار آن رد می‌شود که منظره خیلی جالبی را برای پارک ایجاد می‌کرد. این پارک در مجاورت اوچ گوزلو کورپوسو یا قویون کورپوسو قرار دارد. درختان جالب و بزرگی در پارک بود که از سایه آن‌ها برای استراحت استفاده کردیم و دقایقی به استراحت و لذت از طبیعت تابستانی گذشت.

بعد از استراحت در این پارک زیبا و باصفا آماده حرکت به سمت شهر خود شدیم. آنچه از شهر ارومیه در ذهنمان باقی ماند، در وهله اول زیبایی و تمیزی شهر بود. معماری ساختمان‌ها اغلب به رنگ سفید، با نمایی زیبا و شیک به چشم می‌خورد که بیان‌گر سلیقه عالی مردم این شهر است. چهره شاداب مردم ارومیه هرگز فراموشمان نخواهد شد. این شهر پر از جوانان زیبا، آراسته و خوش لباس بود که تنوع رنگی، آراستگی و اخلاق خوش مردمانش و زیبایی خود شهر حسی ناب و فراموش نشدنی به گردشگران می‌داد. حس خوبی که پر از زندگی بود. به گمانم هنوز هم امید به زندگی در شهر زیبای ارومیه به وفور یافت می‌شود. بی‌صبرانه منتظرم تا باز فرصتی دست دهد و مجددا خاطرات خوش سفر به ارومیه را تکرار کنم.

۳/۵ - (۴ امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *